علی زند وکیلی رفیق
میشناسیم از بس زخم خورده تنم نمیشناسیم اما منم سلام رفیق
سلامتی تورا فریاد میزند آن کس که زهر ریخته چشمش درون جام رفیق
میان شعله عشقی که نیست میسوزد شناسنامه یک عهد بی دوام رفیق
چون ابر غرش ما حکم بغض و باران است رسیده فصل گریه های ناتمام رفیق
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق از این جماعت در فکر انتقام رفیق
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید .