محمد اصفهانی سرباز وطن
با دست بسته با پای خسته پشت حصار همچون شهیدان در مسلخ جان بر سر دار
صد جان تشنه با تیغ و دشنه مانده به بند عریان تر از دشت تنهاتر از باد پای قرار
هرجا رود دل از تو امان ندارد مجنون تو پا بر سر جان گذارد
آزاده ام اگر چه جان را در بند و بلا پسندی خود خیر تو را نبیند چشمی که تواش ببندی
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید .